اوراق خالی و دلی لبریز دارم

قدّ تمام سال ها پاییز دارم


دار و ندارم را به یغما برد دنیا

یعنی که بختی بدتر از چنگیز دارم


باقی نماند از تو مرا چیزی به غیر از

دفترچه ی خیسی که روی میز دارم


هی اشک می ریزم تو را هی می سرایم

من در سرودن ها چه افت و خیز دارم


هر روز صحبت از تو و نامهربانیتْ

با بوته های سبز ِ در جالیز دارم


از سهم دریای تو من تنها و تنها

موج غم و گرداب رعب انگیز دارم


آدم به آدم می رسد روزی یقیناً

جایی تو را می بینم و من نیز دارم

حنظله ربانی