شور و شوق سفر گرفته دلی ،از مَنِ خود اثر نمی خواهد 

دل سپرده به آسمان و ولی ، سفرش بال و پر نمی خواهد 

روضه خوان یک نفس بخوان امشب ، روضه ی اشک و آه و ماتم را 

عاشقی که شکسته بال و پرش ، غیر ِ چشمان تر نمی خواهد 

لرزه افتاده بر تَنِ شاعر ، هی زمین می خورد وَ می افتد 

تارسیدن به گنبد ِ سرخت ، یک قدم بیشتر نمی خواهد 

بی خبر آمدم به سوی شما ، السلام علیک:  ثارالله .... 

عذر من را قبول کن آقا ، عشق – اما – اگر نمی خواهد 

آه ....آقا ...لب ِ شکسته ِ دلی ، درد های نگفته ای دارد 

چشم دارد به مهر و لطف شما ، کفتر نامه بر نمی خواهد 

روضه خوان ، می رسد به طفل صغیر ، تشنه لب روبروی شط ِ فرات 

شور پرواز ناگهان دارد ....! طفل معصوم ((پَر )) نمی خواهد 

تاب ِ گفتن ندارد انگاری ، سینه ی روضه خوان عطش دارد 

کنج مخروبه  کودکی تشنه ، آب را بی پدر نمی خواهد 

آتشی شعله می کشد از دل ، درد در نای و نی نمی گنجد 

خیزران خیزران غم و اندوه ، شکوه ی مختصر نمی خواهد 

موعظه کن امام خوبیها ، روی ((نی )) آیه های یاسین را ... 

آه ....از بی وفایی کوفه ، آه ...هم گوش کر نمی خواهد 

شیعه مدیون ظهر عاشوراست ، سر به تن بی شما نمی ارزد 

تا قیامت به یاد خواهد داشت ، سرفرازی که ((سَر )) نمی خواهد 

سید مهدی نژاد هاشمی